صبحدم یک دم مدم، یک امشبی بهر خدا تا حسین کشته نگردد در زمین کربلا
صبحدم یکدم بپوشان روی خود اندر نقاب چون شوی طالع حسینم می زند پا در رکاب
صبحدم فردا حسینم صاحب لشکر بود چون شوی طالع حسین بی یار و بی یاور شود
صبحدم آخر حسین فرزند پیغمبر بود صبحدم فردا حسینم کشته خنجر شود
صبحدم فردا علی اکبر شاه شهید می شود از ظلم بی دینان امیدش نا امید
صبحدم شرمی زلیلا کن دمی شو ناپدید تا نبیند نوجوان خود علی اکبر شهید
صبحدم ناید تو را حیفی از این رعنا جوان گر شود چون بسملی فردا به خاک و خون طپان
صبحدم فردا بود داماد پا اندر حنا در میان چشمه خون همچو ماهی در شنا
شاه دین ننما ز مرگ وی تو پیر و ناتوان صبح دم شرمی نما آخر تو از ما بی کسان
می شود در زیر سم مرکب اهل زنا می نماید رو سوی جنت از این دار فنا
صبح دم فردا علمدار شهنشاه شهید می شودبی دست و بی سر جسم پاکش بر زمین
بی برادر می شوذ هم بی پناه وبی معین شاه لب تشنه حسین آن سبط ختم المرسلین
صبح دم شرمی نما از روی عباس جوان در حجابات ظلم رو آن رو شد از ما نهان
تا نگردد پیکر عباسم از تیغ وسنان پاره پاره در میان خاک و خون غوطه زنان
صبح دم فردا علی اصغرش آن بی پناه دست و پا بسته ودل خسته و پژمرده لبان
حنجر گلبرگ وی گردد بسان ناودان صبحدم بنما حیایی زین رفیع ناتوان
صبحدم شرمی نما از این صغیر شیر خوار کز عطش گردیده سلب از وی هم آرام و قرار
صبحدم بهر خدا یکدم مکن خود آشکار تا نسازندش هدف این کوفیان نابکار
صبحدم شرمی نما از روی ختم انبیا یک زمان پنهان نما از روی خود نور و ضیا
صبح دم بهر خدا پنهان شو از راه وفا تا نگردد سر جدا فرزند شاه اولیا
صبح دم شود فردا اهل وعیال مصطفی خوار زار و دستگیر کوفیان بی وفا
صبحدم یک امشبی بهر خدا..... بر سر ما می خورد کعب نی و چوب جفا
صبحدم فردا گریبان چاک تا دامن زنیم در غم مرگ حسین بی پایان زنیم
دست غم بر سر ز شهر بی ایمان زنیم ناله و افغان ز مظلومی شه خوبان زنیم
صبحدم آخر شود فردا سکینه بی پدر صبحدم آخر شود آن بی قرینه خون جگر
صبحدم رحمی آخر ننما ز کینه سر به در می شود از ظلم اعدا چون سکینه در به در
مراسم صبحدم-شب عاشورا عزاداری استان بوشهر
:: برچسبها:
صبح دم,
شب عاشورا,
استان بوشهر,